نظریه رفتارگرایی در یادگیریزبان انگلیسی
در میان نظریههای مختلف یادگیری زبان، نظریه رفتارگرایی (Behaviorist Theory) به عنوان یکی از اولین و تاثیرگذارترین دیدگاهها در قرن بیستم ظاهر شد. این نظریه، که ریشه در آثار روانشناسان برجستهای مانند جان بی. واتسون(John B. Watson) و بی. اف. اسکینر(B.F. Skinner) دارد، دیدگاههای سنتی یادگیری را به چالش کشید که اغلب بر فرایندهای ذهنی و ذاتی تمرکز داشتند. در عوض، رفتارگرایی استدلال میکند که یادگیری اساساً یک فرآیند شکل دهی رفتار از طریق تجربه و تعامل با محیط است. این نظریه، به ویژه در دهههای 1940 تا 1970، تاثیر عمیقی بر آموزش زبان انگلیسی و روشهای تدریس زبان گذاشت.
درک نظریه رفتارگرایی
در قلب نظریه رفتارگرایی، این ایده قرار دارد که یادگیری نه یک فرآیند ذهنی پیچیده، بلکه یک تغییر قابل مشاهده در رفتار است. رفتارگرایان معتقدند که ذهن انسان مانند یک "جعبه سیاه" است که فرایندهای درونی آن قابل مشاهده و اندازه گیری نیستند. بنابراین، آنها بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده و عوامل محیطی که بر این رفتارها تاثیر میگذارند، تمرکز میکنند.
برخی از اصول کلیدی نظریه رفتارگراییعبارتند از:
-
شرطی سازی کلاسیک(Classical Conditioning)
این نوع یادگیری، که توسط ایوان پاولف(Ivan Pavlov) کشف شد، به فرآیند یادگیری از طریق تداعی اشاره دارد. در شرطی سازی کلاسیک، یک محرک بی اثر (مانند صدای زنگ) با یک محرک طبیعی (مانند غذا) همراه میشود. پس از تکرار این تداعی، محرک بی اثر به تنهایی میتواند پاسخ مشابهی را در فرد یا حیوان ایجاد کند (مانند ترشح بزاق در سگها با شنیدن صدای زنگ).
-
شرطی سازی عامل(Operant Conditioning)
این نوع یادگیری، که توسط بی. اف. اسکینر توسعه یافت، به فرآیند یادگیری از طریق پیامدهای رفتار اشاره دارد. در شرطی سازی عامل، رفتارها از طریق تقویت (پاداش) یا تنبیه شکل میگیرند. رفتارهایی که با پاداش همراه هستند، احتمال تکرارشان افزایش مییابد، در حالی که رفتارهایی که با تنبیه همراه هستند، احتمال تکرارشان کاهش مییابد.
-
تقلید(Imitation)
رفتارگرایان معتقدند که تقلید نقش مهمیدر یادگیری ایفا میکند. زبان آموزان، به ویژه کودکان، با مشاهده و تقلید از رفتار دیگران، به ویژه بزرگسالان و افراد آگاه تر، زبان را یاد میگیرند.
-
تقویت(Reinforcement)
تقویت، چه مثبت (پاداش دادن به رفتار مطلوب) و چه منفی (حذف محرک ناخوشایند پس از رفتار مطلوب)، نقش اساسی در شکل دهی و تثبیت رفتارها دارد. در یادگیری زبان، تقویت میتواند به شکل تشویق کلامی، پاداشهای مادی، یا صرفاً تایید و توجه از سوی معلم یا دیگران باشد.
نظریه رفتارگراییو یادگیری زبان انگلیسی
نظریه رفتارگراییتاثیر عمیقی بر روشهای تدریس زبان انگلیسی گذاشت و منجر به ظهور روشهای آموزشی مانند روش شنیداری-گفتاری(Audio-Lingual Method) شد. این روش، که در دهههای 1950 و 1960 بسیار محبوب بود، بر اصول رفتارگرایی در یادگیریزبان تاکید داشت.
روش شنیداری-گفتاری، بر پایه اصول زیر استوار بود:
- تاکید بر مهارتهای شنیداری و گفتاری: این روش، مهارتهای شنیداری و گفتاری را به عنوان مهارتهای اصلی زبان در نظر میگرفت و بر تمرین و تکرار الگوهای گفتاری و مکالمات شفاهی تاکید میکرد.
- تقلید و حفظ کردن: زبان آموزان تشویق میشدند تا الگوهای گفتاری و جملات را از معلم یا فایلهای صوتی تقلید و حفظ کنند. تکرار و تمرین مداوم، به منظور خودکارسازی الگوهای زبانی و ایجاد عادتهای زبانی صحیح انجام میشد.
- تمرینهای ساختاری و الگوهای زبانی: درسها اغلب بر تمرینهای ساختاری و الگوهای زبانی خاص متمرکز بودند. زبان آموزان تمرین میکردند تا الگوهای گرامری و واژگانی را در قالب تمرینهای تکراری و جایگزینی(pattern drills) به کار ببرند.
- تقویت مثبت: معلم نقش فعالی در ارائه بازخورد و تقویت مثبت به زبان آموزان داشت. پاسخهای صحیح و تلاشهای موفقیت آمیز زبان آموزان با تشویق کلامییا پاداشهای دیگر تقویت میشد.
- کاهش نقش زبان مادری: در روش شنیداری-گفتاری، استفاده از زبان مادری زبان آموزان در کلاس درس به حداقل میرسید. هدف این بود که زبان آموزان مستقیماً به زبان انگلیسی فکر کنند و از ترجمه ذهنی از زبان مادری خود اجتناب کنند.
مثالهای جذاب و قابل فهم
برای درک بهتر کاربرد نظریه رفتارگرایی در یادگیریزبان انگلیسی، به مثالهای زیر توجه کنید:
مثال 1: شرطی سازی کلاسیک در یادگیری واژگان
فرض کنید معلم زبان انگلیسی میخواهد کلمه"apple" (سیب) را به دانش آموزان خود آموزش دهد. معلم میتواند یک سیب واقعی را به دانش آموزان نشان دهد و همزمان کلمه"apple" را تکرار کند. پس از تکرار این تداعی( سیب + کلمه"apple") ، دانش آموزان به تدریج بین تصویر سیب و کلمه"apple" ارتباط برقرار میکنند. به مرور زمان، صرفاً با شنیدن کلمه"apple" ، دانش آموزان تصویر سیب را در ذهن خود تداعی خواهند کرد. این مثال، نشان دهنده کاربرد شرطی سازی کلاسیک در یادگیری واژگان است.
مثال 2: شرطی سازی عامل در تمرین گرامر
فرض کنید معلم زبان انگلیسی از تمرینهای جایگزینی(pattern drills) برای آموزش ساختار جمله"I am going to..." (من قصد دارم...) استفاده میکند. معلم جمله الگو را ارائه میدهد: "I am going to the park" (من قصد دارم به پارک بروم). سپس، معلم کلمات جایگزین را ارائه میدهد و از دانش آموزان میخواهد تا جملات جدیدی با استفاده از ساختار الگو بسازند. به عنوان مثال:
- معلم: "beach" ( ساحل)
- دانش آموز: "I am going to the beach" ( من قصد دارم به ساحل بروم)
- معلم: "library" ( کتابخانه)
- دانش آموز: "I am going to the library" ( من قصد دارم به کتابخانه بروم)
هر بار که دانش آموز جمله صحیح را میسازد، معلم او را تشویق میکند ("آفرین!"، "درسته!") و به او پاداش میدهد (مانند یک برچسب یا یک امتیاز). این تقویت مثبت، احتمال تکرار رفتار مطلوب (ساختن جملات صحیح با ساختار الگو) را در دانش آموز افزایش میدهد. این مثال، نشان دهنده کاربرد شرطی سازی عامل در تمرین گرامر است.
مثال 3: تقلید در یادگیری تلفظ
فرض کنید یک زبان آموز انگلیسی در حال تلاش برای تلفظ صحیح کلمه"world" (جهان) است. معلم میتواند تلفظ صحیح کلمه را به طور واضح و دقیق برای دانش آموز تکرار کند و از دانش آموز بخواهد تا از او تقلید کند. دانش آموز با گوش دادن دقیق به تلفظ معلم و تلاش برای تقلید از آن، به تدریج تلفظ صحیح کلمه را یاد میگیرد. تقلید، نقش مهمیدر یادگیری تلفظ و الگوهای گفتاری زبان انگلیسی ایفا میکند.
نقاط قوت نظریه رفتارگرایی در یادگیریزبان انگلیسی
نظریه رفتارگراییو روشهای آموزشی مبتنی بر آن، نقاط قوت قابل توجهی در یادگیری زبان انگلیسی دارند:
- تاکید بر تمرین و تکرار: تمرین و تکرار مداوم، به ویژه در مراحل اولیه یادگیری زبان، میتواند به تثبیت الگوهای زبانی و خودکارسازی مهارتها کمک کند. روش شنیداری-گفتاری، با تاکید بر تمرینهای ساختاری و تکرار الگوهای زبانی، میتواند در ایجاد پایه و اساس قوی برای مهارتهای زبانی مفید باشد.
- توجه به مهارتهای شفاهی: روش شنیداری-گفتاری، با تمرکز بر مهارتهای شنیداری و گفتاری، میتواند به زبان آموزان کمک کند تا در مکالمات شفاهی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند و مهارتهای ارتباطی اولیه خود را توسعه دهند.
- ساختار و نظم: روشهای مبتنی بر رفتارگرایی، معمولاً ساختار و نظم مشخصی دارند و به زبان آموزان یک مسیر روشن و گام به گام برای یادگیری زبان ارائه میدهند. این ساختار و نظم، میتواند برای زبان آموزانی که به رویکردهای سازمان یافته و سیستماتیک در یادگیری علاقه مند هستند، مفید باشد.
محدودیتها و انتقادات نظریه رفتارگرایی در یادگیریزبان انگلیسی
با وجود نقاط قوت، نظریه رفتارگراییو روشهای آموزشی مبتنی بر آن، با محدودیتها و انتقادات جدی نیز روبرو هستند:
-
نادیده گرفتن فرایندهای شناختی: رفتارگرایی، به فرایندهای ذهنی پیچیدهای که در یادگیری زبان نقش دارند، مانند خلاقیت، استدلال، و حل مسئله، توجه کافی نمیکند. یادگیری زبان، صرفاً یک فرآیند شرطی سازی و عادت سازی نیست، بلکه شامل درک معنا، تفسیر پیامها، و استفاده خلاقانه از زبان در موقعیتهای جدید است.
- تاکید بیش از حد بر تقلید و تکرار: تقلید و تکرار، اگرچه در مراحل اولیه یادگیری زبان مفید هستند، اما برای توسعه شایستگی ارتباطی کامل کافی نیستند. زبان آموزان باید فراتر از تقلید و تکرار بروند و توانایی تولید جملات جدید، بیان ایدههای خود، و برقراری ارتباط موثر در موقعیتهای واقعی را کسب کنند.
- عدم توجه به زمینههای اجتماعی و فرهنگی: رفتارگرایی، یادگیری زبان را به عنوان یک فرآیند فردی و جدا از زمینههای اجتماعی و فرهنگی در نظر میگیرد. در حالی که یادگیری زبان، به شدت تحت تاثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی قرار دارد. زبان آموزان باید با هنجارها، انتظارات و ارزشهای فرهنگی جوامع انگلیسی زبان آشنا شوند تا بتوانند به طور مناسب و موثر به زبان انگلیسی ارتباط برقرار کنند.
- یکنواختی و خستگی: روشهای مبتنی بر رفتارگرایی، به دلیل تاکید زیاد بر تمرینهای تکراری و ساختاری، ممکن است برای زبان آموزان خسته کننده و غیر جذاب باشند. یادگیری زبان، باید یک فرآیند لذت بخش و انگیزه بخش باشد تا زبان آموزان بتوانند به طور مداوم در آن مشارکت کنند و پیشرفت کنند.
نتیجه گیری
نظریه رفتارگرایی، با تاکید بر نقش تجربه، تقلید و تقویت در یادگیری زبان، تاثیر قابل توجهی بر آموزش زبان انگلیسی گذاشت و منجر به ظهور روشهای آموزشی موثری مانند روش شنیداری-گفتاری شد. این روشها، با تاکید بر تمرین و تکرار، میتوانند در ایجاد پایه و اساس قوی برای مهارتهای زبانی، به ویژه در مراحل اولیه یادگیری، مفید باشند. با این حال، محدودیتها و انتقادات جدی به نظریه رفتارگرایی، نشان میدهد که این نظریه به تنهایی نمیتواند تمام ابعاد پیچیده یادگیری زبان را توضیح دهد. رویکردهای جدیدتر یادگیری زبان، مانند رویکردهای شناختی و ارتباطی، با در نظر گرفتن فرایندهای ذهنی، زمینههای اجتماعی و فرهنگی، و نیازهای ارتباطی زبان آموزان، تلاش میکنند تا یک دیدگاه جامع تر و موثرتر در مورد یادگیری و آموزش زبان انگلیسی ارائه دهند. در آموزش زبان انگلیسی امروز، ترکیبی از اصول رفتارگرایی با رویکردهای جدیدتر، میتواند به ایجاد برنامههای یادگیری زبان متنوع، جذاب و موثر برای زبان آموزان کمک کند.